بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

منه بدقول

وقتی دوشنبه تماس گرفتم و با جواب منفی مواجه شدم دنیا رو سرم خراب شد:(

خواهرم پیشم بود مجبور بودم جلو خودمو بگیرم و خب به نظرم بهتر بود که خواهرم و فسقلیش پیشم بودن و باعث شدن که زودتر فراموش کنم و کمتر عصبانی بشم

قربون خدا برم با این حکمت و قسمتش و که همیشه واسه ما بدترین چیز قسمته!!ناشکری نکنم!

این روززا تقریبا همه ش در حال دویدن و نرسیدنم و اخرین نتیجه اینه که دوشنبه دوباره اقدام کنم ایشالا درست میشه! این آخرین حرفی بود که بهم زدن، حالا دیگه نمیدونم چقد میتونم رو این حرف شون حساب کنم؟؟

وقتایی هم که تو خونه م یا دارم بهش فکر میکنم یا به اینو اون زنگ میزنم یا به خانواده خودمو همسرم دارم گزارش میدم که چی شد که این قسمتش بیشتر از باقی قسمت ها انرژی میگیره:)

نمیدونم این پرونده انتقالی من کی میخواد بسته شه!

به هر حال نیومده بودم که اینارو بنویسم.

اومدم بنویسم که این پست سما منو خیلی به خودم آورد و شرمنده م کرد!

حق داره یه کمکی ازم خواسته بود خیلی وقت پیش!

منم شدم عین همونایی که کارم گیرشونه عین خودشون بدقول شدم!

انقدر غرق در کارم و مشکلات شدم که یادم رفت به سما قول دادم!

چقد ما ادما زود تاثیر میگیریم از همدیگه.

سما جون حق داری نارحت شی عزیزمم منم از آدم بدقول بدم میاد و ناراحتم میکنه ولی بدون اینکه متوجه بشم خودم شدم یکی از همون آدم بدقولای ناراحت کننده:(

الان اگه بهت بگم که کارا آماده بودن و فقط داشتم رو رنگ شون فکر میکردم باورت نمیشه میدونم حقم داری

الان باید چیکار کنم که زنبق بدقول از تو ذهنت پاک بشه؟؟؟؟؟


مهمانی پر زرق و برق خدا



ماه رمضون واسه روزه نگیر ها خیلی سخت تره!!

سخت تره وقتی تو خیابون داری از تشنگی له له میزنی و حالت بد میشه ولی نمیتونی یه جرعه آب بنوشی!!!

کلا با روزه گرفتتن مخصوصا در فصل تابستون مشکل دارم و به نظرم نه تنها صوابی نداره بلکه گناه هم داره و ظلمه در حق بدن و سلامتی!

نمیتونم تصور کنم که از 4/5 صبح تا 9/5 چیزی نخورم، بعدش وقت افطار به اندازه یک هفته قحطی  و سو تغذیه، غذا بریزم تو معده م و بعدش اسمشو بزارم تمرین تقوا، همدردی با مستضعفین و ...

بدتر از همه رستوران های شلوغ و پر از ازدحام که میزبان مهمانان خدا هستن!!!! و اون همه پول بی زبون که  میتونه گره از کار خیلیا باز کنه ولی در عوض میره تو معده مبارکه روزه داران!

من ترجیح میدم با کارهای دیگه ای صواب کنم و خودم و خدامو خوشحال کنم.


 

گاهی باید جدا از قوانین و باید نباید های دین به وجدان خودمون رجوع کنیم!

این روز ها دلم زود میگیرد


اگر بگم که به پوچی رسیده ام خیلی کلیشه ایی خواهد بود؟؟؟؟

 چه کلیشه ای و تکراری باشد چه نباشد، من به پوچی رسیدم!!!!

خسته م 

از بی هدفی

از معلقی!!!

از نا امیدی

منه نا امید یه گوشه می نشینم و به مسخره گی و بیخودی بودن راز به دنیا آمدن و جبر زندگی ام فکر میکنم!!

رفتنش اینار برایم یک دنیا غم داشت

زیاد پیش میاد که از هم دیگه دور بشیم و تنها بمونیم!

ولی اینبار گویا برایم با همه وقتهای دیگه فرق داره

این بار رفتنش سرنوشت مون رو تغییر میده

یه انقلاب بزرگ تو خونواده دو نفری مون رخ میده

این همه منتظر اون خبر خوب و بده بودم و حالا رسید و باید می رفت!!!!

نمیدونم باید از خدا چی بخوام فقط همینکه هر چی که به صلاح زندگی مونه برامون پیش بیاره!

امروز بعد از رفتنش عجیب دلم گرفت!!!

احساس کردم در و دیوار خونه برایم سنگینن و تاب نمیارم

احساس کردم این خونه برام بدون حضورش، غرغر کردناش، زیر سیگاری، بی بی سی، ماگ پر از چایی و بالش های همیشه ولو روی مبل، خونه نیست:(

بغض دارم بغض از آینده ای نا معلوم!!!!

بغضی به بزرگی تمام نگرانی ها و انتظارم

خدایا حالا که این مسئولیت و استرس سنگین رو روی دوشش گذاشتی خودت بهش آرامش و اعتماد به نفس بده ممنونم:*


شنبه صبح 23 خ ر د ا د ه ش تا د و ه ش ت ه

جهت جلوگیری از ایجاد دردسر ادامه مطلب لدفن:)

  ادامه مطلب ...