بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

93

مستند زنان کفن پوش در برنامه آپارات، تنها برنامه ایی بود که باعث شد من و همسر گریه کنیم!

خیلی داغون شدم با دیدنش و اینکه انقدر وحشی هستیم و اینقدر احکام دین مون وحشیانه ست!

اون خانوم یا آقا هرکاری که کرده بود حقش این نبود به طرز وحشیانه ایی کشته بشه، کسی که با تمام وجودش الله اکبر می گفت و سنگ پرت میکرد باید بره بمیره هرچی سرش بیاد کمه کم! اگه انقد ایمان داره و مسلمونه لااقل باید از الله اکبری که میگه خجالت بکشه! الان خیلی داغون و عصبانیم خیلی دوست دارم داد بزن و له کنم همه اون افرادی و که حکم سن*گ*سار و میدن و اجراش میکنن!
خدایا تو چه قرنی تو چه کشوری و تو چه دوره ایی داریم زندگی میکنیم؟؟؟؟؟؟
استدلال جالب قاضی که میگفت: دختری که ب*ک*ا*ر... نداره و دوباره بهش میخواسته که بهش تجاوز شه حق نداشته بخاطر دفاع از خودش کاری بکنه !!!!!!
چون ب*ک*.. نداشته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
خدا جونمممممممم واقعا تو همچین قانونی و با قران فرستادی؟ من که باورم نمیشه

90


بسیار دور از هم قد کشیده ایم . هر یک بر فراز صخره ای بلند و دره ای عمیق میان مان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد . جدایمان کردند . از روز اول مهر . با پوشش های متفاوت . مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کله ای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند . من رابه مدرسه ی دخترانه و تو را پسرانه . دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند . با ردیف های دور از هم . نیمکت های خانم ها و آقایان . با درها و راهرو ها و ورودی ها و خروجی های خواهران و برادران .جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میله ها و در حرم و امامزاده با نرده ها و در دریا و ساحل با پارچه های برزنتی.
آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنی ای برای من و من شدم عقده ی جنسی سرکوب شده ای برای تو .تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان ، از زور بیماری و عقده های جنسی خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالی ات کند و نگاه حریص ات مانتو ام را بدرد .
جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شده ایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده ی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم .
بسیار دور از هم قد کشیدیم . انقدر که دیگر نگاه مان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاه های انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا . در محل کار ، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی .
و من باید تقاص همه ی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخره ای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را . باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک می شود و من تنها در خیابانم . وقتی دنبال کار می گردم . وقتی تاکسی سوار می شوم .

 منبع: ایمیل

 

 

پ.ن:هیچی بدتر از عذاب وجدان وجود نداره!!!!!!!!!!!!! خداجونمممممممممممممم...................................................................................................گریه



87

یه انگلیسی می خواست که با عجله برای سال نو یک شلوار راه راه داشته باشه، می ره پیش خیاطش تا اندازه اش رو بگیره.

[صدای خیاط]«تمومه.چهار روز دیگه بیا.حاضر میشه»

خ-چهار روز دیگه:خیلی ببخشین یه هفته دیگه بیا. خشتک شلوار و خراب کردم

م-خب اشکالی نداره،یه خشتک خوش ترکیب می تونه جالب باشه

خ-یه هفته بعد:واقعا متاسفم ده روز دیگه بیا قسمت کشاله ران را بد دراوردم

م-خب کاری نمیشه کرد قسمت چسبان کشاله شلوار همیشه باعث دردسره

خ-ده روز دیگه:خیلی متاسفم  دو هفته دیگه بیا جا دکمه شلوار رو خراب کردم.

م-خب در صورت نیاز اگه لازم باشه یه جادکمه شلوار شیک پیشنهاد  درستیه.

خلاصه این که گل های شیپوری باز میشن  و او جادکمه ها رو درست نمی کنه.

مشتری:الهی به جهنم بری آقا، نه قباحت داره، هر چیزی یه حدی داره! خدا ظرف شش روز فقط شش روز،دنیارو ساخت.بله آقا دنیا رو نه چیزی کمتر از اون! بعد تو فلان فلان شده نمی تونی ظرف سه ماه برای من یه شلوار بدوزی !

خیاط با بدگویی و غرور :اما آقای عزیزم، آقای عزیز نگاه کن به دنیا و نگاه کن (با لحن مهربان و مغرور) به شلوار من!!!!!!!!!!!!!!!!*

* نمایشنامه آخر بازی-ساموئل بکت

 

من پیشنهاد میکنم حتما بخونینش یه فضای عجیبی داره خیال باطل