ساعت 9:30 شب، همسرم خسته ست و خوابیده، من زیر نور کم آباژور رو مبل لم دادم و چای زعفرونم رو میزمه، کولی همایون شجریان رو گوش میدم و ناهار فردام رو شعله ملایم میپزه و بوش کل خونه رو گرفته، بیرون بارون میباره و من آرومم...
مدت ها بود که منتظر همیچن لحظه های آؤامش بخش روزمره بودم!
خونه خودم زندگی خودم و دنیای خودم وهمسرم، خداروشکر!!!!!!!!
خونه کوچک من، واسه مون خونه خوبی باش و جز آرامش و شادی و سلامتی چیز دیگه ای رو تو خودت جا نده
آدم مذهبی نیستم ولی شب اولی که اومدیم تو خونه مون یه حسی بهم گفت که برم و چهار گوشه خونه آیة الکرسی بخونم و از خدا روزهای خوبی رو تو خونه جدید بخوام، شاید چون خونه جدید رو استقلال مجدد مون رو خیلی سخت بدست آوردیم!
هر چیزی که هم که سخت بدست میاد شیرین تر و دلچسب تره یک قانون همیشگی!!!!
هنوز از سفر برنگشته دوباره دوشنبه راهی سفریم واسه انجام یکسری کارهای اداری، امیدوارم که آخرین سفر کاری و اداری مون باشه و بعد با دل خوش زندگی عادی مون رو شروع کنیم :)
خورشیدک کوچولوی من دیشب مهمونم بود و من که این همه غصه دور بودنش رو میخوردم داره میاد نزدیکم و من لحظه به لحظه بیشتر ایمان میارم به خوبی 93، خدایا هوامونو داشته باش هوای منو خانواده مو:)
سلام عزیزم
همیشه خوشحال باشی خانوووم
عزیز دلم مرسی عروس خانوم
خدا رو شکر. زنبق نق نقو و همیشه ناراضی خوشحالههههههه
دیوووووونه :)))))))))))))))))))))))