بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

222

مگه میشه برف بباره و همه جا سفید باشه و اون وقت تو بشینی و درس بخونی:)))

باید پاشی و یه فیلم قشنگ ببینی و چایی دارچین دم کنی :)

 لذت ببری و تصمیم بگیری که فردا رو تعطیل کنی و به خودت مرخصی بدی :)

220

 امروز سر کلاس داشتم تز میدادم که:

بچه ها خیلی مواظب باشید این رنگا اگه بریزن رو پارچه هاتون و لباساتون به هیچ وجه پاک نمیشن! اگه اشتباهی چاپ بزنین دیگه درست نمیشه!

مواظب پارچه های روشن تون باشید!

بعد از یک ساعت سخنرانی که کاش هیچ وقت دهنم و باز نمیکردم.... 

ادامه مطلب ...

217

یکی از سخت ترین کارها که هیچ جوره نمیتونم بهش تن بدم و واقعا واسه م بی معنی و بی مفهومه، تبریک اعیاد مذهبیه!!!!!!!!

نمی دونم چرا هیچ وقت نتونستم مناسبت های مذهبی و عید بدونم!

216

یک وقتهایی آدم بی حوصله و اخموست. یک روزهائی بیخود و بی جهت پاچه می گیرد. یک شبهائی فقط دلش میخواهد گریه کند… برای اینجور وقتها آماده باشید. بلد باشید. این معرکۀ اندکی خطرناک را به دست بگیرید تا یار نازک دلتان به سلامت از آن عبور کند.
میدانید؟ این ویژگی معشوق است. زن است، طبعش لطیف است و نازک. گاهی غصه ها دست می اندازند بیخ گلوی ظریفش… خیلی پاپی‌ش نشوید. فقط دستش را بگیرید و ببریدش در خیابانهای شلوغِ دمِ غروب. یکدانه شال سرخ خوشرنگ برایش بخرید. یک لیوان آب طالبی بدهید دستش. با شادی و انرژی و عشق توی چشمهایش نگاه کنید. بگذارید تمام غصه های عالم زیر سایه مردانه شما آب شوند. بلد باشید مردانگی کنید. نشانش بدهید که مهم است، اندوهش مهم است، دردش مهم است، اما شما برتر از تمام اتفاقاتید. شما برای همه چیز راه حل دارید.
شما را به خدا وقتی یار توی دلش از آن اندوه های ظریفِ بی دلیل دارد، قنبرک نزنید و سکوت نکنید. این راهش نیست. بگذارید مقهور قدرت مردانه تان بشود.
یاد بگیرید بی آنکه از درد بپرسید، درمانش باشید.
مرد بودن کار راحت تری است. لااقل اینطوری به نظر می رسد. حالا نیایید توی شکم نگارنده که نه! مردها طفلکند و خسته اند و مسئولند و کار دارند و سربازی دارند و خرج دارند و دلشان به کرم پودر و لاک و کفش زرد گلدار خوش نیست. قبول. قبول. قبول.
اما یک جاهائی مرد که باشی تکلیفت روشن‌تر است. مثلا میانه دعوا. وقت قهرِ یار. وقت بی‌حوصلگیِ یار. وقتی که یار یک گوشه می‌نشیند و لب می بندد. خب، طرف شما زن است. با یک دست نوازش رام و آرام می شود. بنابراین مردِ رابطه کارش خیلی روشن است. فقط بیاید بنشیند کنار یار. کمی نگاهش کند. کمی موهای احتمالا بلندش را نوازش کند. دستش را روی دست بانو بگذارد و شاید هم بوسه ای و کلامی و… تمام! هر چقدر هم ناز فروخت که نه، میخواهم تنها باشم، جفنگ است. سرتاپا دروغ و عشوه و مزخرف محض است. مبادا عقب نشینی کنید. من تضمین می­کنم. زن است. آسانترین راهش برای جلب نگاه شما شاید همین است.
اما با شما مردها چه باید کرد؟ وقتی که لاک تنهائیتان را طلب می کنید. وقتی که در میان جمعید و دلتان جای دیگر است؟ نه می شود حرفی زد. نه می شود حرفی نزد. نه جرات می کنیم چینی نازک تنهائیتان را بشکنیم. نه موهایتان بلند است که دست بیندازیم میانشان و از ابریشمی بودنشان تعریف کنیم. نه جای جلو آمدن و نارنگی پوست کردن می گذارید. نه می شود زیر آن نگاه هایِ گاه هولناک مردانه تان دست نوازشی پیش آورد و لبی به بوسه غنچه کرد!
پس ما چه کنیم با شما مردهای به ظاهر سخت؟!

منبع:ایمیل

پ.ن: هنوز حسادت، غبطه و... هر چی که اسم شو بزارید تو وجودم هست و منو به درس خوندن وا میداره امیدوارم حالا حالاها تو وجودم بمونه که بتونم درس بخونمنیشخند

215

راستش هیچوقت آدم حسودی نبودم و یادم نمیاد که کی حسودی کردم...

ولی امروز وقتی اس ام اس زد و فهمیدم ارشد قبول شده، واسه اولین بار تونستم بفهمم  که حسادت چه حالی داره و چه قدر بده!

هنوزم باورم نمیشه که این منم، منم که حسودی کردم!!!

امیدوارم اولین و آخرین باری باشه که حسادت اومده تو وجودم و امیدورام که در جهت سازندگی و پیشرفت باشه نه تخریب:(