یه چند روزی رومهمون کوچولو داشتم :)
انقدر سرمگرم شیرین کاری ها وشیطنتاش بود که وقت سر خاروندن نداشتم چه برسه به نت و بلاگ و ...
این روزا دارم تجربه های جدید کاری رو کسب میکنم که خیلی خیلی واسه م خوبه و راضی ام، 9 تیر دیگه تموم میشم و شاید یه سر برم پیش مامانم اینا که دلم تنگ شده واسه شون، شاید هم بمونم و چندتایی کار لباس انجام بدم ، فعلا برنامه م مشخص نیست!
خونه نا مرتبه از صدقه سر مهمون کوچولو:) رد دستا و انگشتای کوچولوش رو همه چی مونده، فعلا وثت نکردم که تمیز کاری کنم، یه هفته ای هست که هر روز رو میرم سر کار بر خلاف فبل که سه روز در هفته بود، فک میکردم خیلی سخت باشه ولی الان که رفتم میبینم خیلی سخت نیست، جریان همون شیون قبل از ماتم و سختیه:))
کلا عادت من همینه...
این روزا زندگی دو نفره مون خیلی خوب و شیرینه...
خدارو شکر
دوباره بر میگردم با حرف های مهم :)))