بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

125

دیروز همه چی خوب برگزار شد و من راضی بودم انتظار ایراد بیشتری و داشتم

البته ایراد گرفتن ولی از تئوریکارم

از بخش عملی ایرادی نگرفتن و بنده الان خرسند و شادم

امروز باید برم و به مدت یه هفته ایی نیستم

بای بای دوستای خوبم

124

این روزا خیلی سرم شلوغه از صب که بیدار میشم مشغولم تا آخر شب که می خوابم

باورم نمیشه دو روز دیگه راحت راحت میشم

یعنی پست 125 میام و از راحتیم می نویسم؟؟؟؟

واسم دعا کنینننننننننننننن یکشنبه باید برم و کارایی که واسه پروژه نهاییم انجام دادم و تحویل بدم

الان دیگه مراحل آخری لباسام و طراحی هامه

122

حساس خفگی

احساس پوچی

احساس کسی که کاری از دستش بر نمیاد و فقط نظاره گره

مشکلاتی که هیچ راهی واسه شون پیدا نمیشه

زندگی که روز به روز سخت تر میشه

آینده نا معلومی که هر چی بهش فک میکنی تاره

و  آخرش آدمی که دوست نداره نا شکری کنه

اینا حسایی هستن که از صب که بیدار میشه ولش نمیکنن

 

121

ببین اندام تنهاییم را که در لحظه های خاکستری در انتظار طلوع خورشید است....

119

کارایی که قرار نیست تموم شن، دانشگاهی که تمومی نداره، استادایی که باهات راه نمیان، کارای اضافه ایی که یهو آوار شده رو سرت، مغزی که دیگه هنگ کرده و کار نمیکنه، اسفندی  که قرار نیست تموم شه و در آخر یه آدم درمونده که دیروز فهمیده فقط ۴ روزفرصت داره واسه تحویل پروژه نهاییش!

خدایا یعنی میشه؟