بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

شادی مردم قانع کشور من!!!!

خوشحالم خیلی خوشحالم:)

همگی با هم دست و جیغ و هورااااا

پست قبل رو در حالی نوشتم که سر تا پامو یاس و نا امیدی فرا گرفته بود و اصلا فکرشم نمی کردم!!!

البته که خیلی خیلی کم پیش میاد!!!!


وقتایی هست که وجودم پر از آرامشه!

وقتایی که بعد 4 سال مزه استقلال رو می چشم

وقتایی که حس میکنم زنم!!!

وقتایی که بار تامین مخارج زندگی رو دوش من نیست!


وقتایی که شرکت همسرم حقوق کارمنداشو سر تایم میده و من خیالم راحته!!!!!!!!


من ارامش دارم و نگران قسط های عقب افتاده و خرید و خرج زندگی نیستم، من آرومم و آرامش و امنیت مالی دارم..

خدایا اخه چی میشد اگه همسر منم با بار علمی بالایی که داره استخدام رسمی بود و خیالمون راحت بود چی می شد اگه شرکت های خصوصی انقد پشتوانه  قوی ای داشتن که حقوق کارمنداشونو به موقع میدادن!!!!

خدایا میشه یه دقه به جنبه منفی( ناشکری) فکر نکنی وهمینارم ازمون نگیری و ففط به جنبه کمک و براورده کردن آرزوهامون فک کنی؟

خدا باعث و بانیش رو ( بگم لعنت کنه؟)... که گند زده به زندگی هامون!!

توفیق اجباری+خورشیدکم

این پست آواز من و به خودم آورد و یک روز کامل در آشپزخونه حبس شدم و تونستم به سرو سامونی به اوضاع به هم ریخته کابینتا بدمممم تا از کمد آقای گوفی به کابینت مرتب زنبق :) تغییر ماهیت بدن!!!

خداییش کار طاقت فرسا و سختی بود:دی

اون هم برای منه تنبلی که کارهای روزمره و عادی رو هم به زور انجام میدم!!!!!

به هر حال با خوندن پست آواز این توفیق اجباری نصیب من خونه زندگیم شد و یک چیزی به نام وجدان و احساس مسئولیت اون ته ته های وجودم خودنمایی کردن و نزاشتن آروم بشینم و بقیه کتاب رو بخونم!!!

بعد که تموم شد و لذت بردم از تمیزی خونه زندگیم تصمیم گرفتم!!!! به عبارتی تصمی های زیادی گرفتم!!!

برنامه های زیادی ریخته شد

راهکار های زیادی پیدا شد

تا که فاجعه اینقدر عمیق نشه

تا خونه همیشه در حال ترکیدن نباشه

تا کابینتا کمد اقای گوفی رو تداعی نکنن

ولی

ولی

ولی خودم میدونم که هیشکدوم عملی نمیشن و فقط در حد حرفن خخخخخخخخخخخخ

ادامه مطلب ...

لو کجا رفتی؟؟؟

بله:)

الان منم و یه آشپزخونه تمیز و خونه مرتبی که بوی ناهار فردای همسرم پیچیده تو فضا و یه کیک خوشمزه که تو فر داره میپزه:)

شاید به نظر تون سطحی بیاد ولی در حال حاضر برای من این یعنی رنگ و بوی زندگی...

آرامش این روزامو دوست دارم

شاید بهتر باشه اینجوری بگم که آرامش بعد از یلدا رو دوست دارم و عاشقشم:)

ازون معدود وقتاییه که از خدا هیچی نمیخوام و شارژم! شارژه شارژ:)

همین که ناهار فردا آماده ست یعنی حالم خوبه که این اتفاق افتاده...

اصلا هم به دو روز کار سخت و دورری از خونه م فکر نمیکنم

میدونم

میدونم

میدونم که پراکنده نوشتم بی سر و ته نوشتم ولی واسه من حس الان و موندگاریش مهمه:)


لو کجا رفتی آخه؟؟؟؟ ادرس جدید و فقط میتونم بخونم نمیتونم کامنت بزارم پر از حرف وکامنتم:(((

آرامش

زندگی این نیست که من و تو بابت مسائل کاری مون حرص بخوریم

این نیست که روزامونو سر انتقالی و نتیجه نگرفتن و دویدن و نرسیدن بگذرونیم

شاهد بی عدالتی بودن هم نیست

قسط های سر ماه و حقوق عقب افتاده و گرونی هم نیست!!!!

زندگی یعنی همینکه من و تو با هم خوشبختیم

یعنی این که هدف مون مشخصه

همینه که با یه لیوان چایی آروم بشیم و از پشت شیشه برف و تماشا و کنیم و بعد بدون زنجیر چرخ واسه هیجان و دیوونه بازی بریم تو خیابون و سر بخوریم و برگردیم خونه:))

گور بابای کار و انتقالی و استرس و حقوق و گرونی




ادامه مطلب ...