بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

توفیق اجباری+خورشیدکم

این پست آواز من و به خودم آورد و یک روز کامل در آشپزخونه حبس شدم و تونستم به سرو سامونی به اوضاع به هم ریخته کابینتا بدمممم تا از کمد آقای گوفی به کابینت مرتب زنبق :) تغییر ماهیت بدن!!!

خداییش کار طاقت فرسا و سختی بود:دی

اون هم برای منه تنبلی که کارهای روزمره و عادی رو هم به زور انجام میدم!!!!!

به هر حال با خوندن پست آواز این توفیق اجباری نصیب من خونه زندگیم شد و یک چیزی به نام وجدان و احساس مسئولیت اون ته ته های وجودم خودنمایی کردن و نزاشتن آروم بشینم و بقیه کتاب رو بخونم!!!

بعد که تموم شد و لذت بردم از تمیزی خونه زندگیم تصمیم گرفتم!!!! به عبارتی تصمی های زیادی گرفتم!!!

برنامه های زیادی ریخته شد

راهکار های زیادی پیدا شد

تا که فاجعه اینقدر عمیق نشه

تا خونه همیشه در حال ترکیدن نباشه

تا کابینتا کمد اقای گوفی رو تداعی نکنن

ولی

ولی

ولی خودم میدونم که هیشکدوم عملی نمیشن و فقط در حد حرفن خخخخخخخخخخخخ

دنیای این روزای  من در وجود آنی خلاصه میشه

از وقتی پاهای کوچولو و ظریفش رو تو این دنیا گذاشته شده همه وجود من!!

کوچولوی من عین فرشته ها میمونه و الان دقیقا 24 روزه که پا به این دنیا گذاشته 24 روزه که شده همه زندگی من!!!

فسقلی  انقد عجول بود که حالا حالا ها هم نباید دنیا میومد ولی فکر کرد تو این دنیای چرت چه خبره که انقدر زود اومد:)

دخترک خوشگل خاله با اومدنش یه عالمه حس جدید و تو وجود من جای داده، یک عشق بزرگ و غیر قابل وصف!!! عشق بزرگ همراه با چاشنی احساس مسئولیت!!!!

خورشیدکم وقتی تو بغلمی و با اون لبای کوچولوت میخندی دلم میخواد زمان و نگه دارم تا منو تو تا ابد تو همون حالت بمونیم...



نظرات 3 + ارسال نظر
آواز جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 23:49 http://radepayezendegi.persianblog.ir

من
الان
گیجم !!!!!!!!

ادامه مطلبت چی بود ؟؟؟
خورشیدکت یعنی ...؟

تو بچه دار شدی ؟!!!!!!!!
چرا من نفهمیدم !
من گیجم زنبق ! اینجا چه خبره ؟!!

نه نه شاید من بد نوشتم!!!
من هنوز اونقدر شجاع و قوی نشدم:)
خورشیدکم واسه من کسیه عین بچه خودم که خیلی وقت بود منتظرش بودیم

آواز شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 http://radepayezendegi.persianblog.ir

هوووووووووووووووووووووووم

یهو هنگ کردم ! بیشتر از اینکه نکنه من تمام مدت تورو درست نخوندم و نفهمیدم چی داره تو زندگیت پیش میاد ...
من همه ی این حس هایی که گفتی به خواهر زاده ام دارم !!!! خیلیی قوی .....

آشپز خونه مرتب هم ای ول ... من که چند تا یادداشت به درهای دیگه کابینت اضافه شد

من که فعلا به لطف تلنگر تو آشپرخونه م نیازی به یادداشت نداره:)

ستاره شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 17:55 http://derakhshesh3tare.blogfa.com

سلام عزیزم... چه طوری تو؟ چه بی خبر و بی خداحافظی رفتی بی وفا... امیدوارم هر جا هستی خوب خوب باشی... خوشحالم که برگشتی دوست قدیمی...

من بی خبر رفتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من که او پست طوبل خدافظی رو نوشتم اسم تورو هم بردم که دختر جون
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد