این روزا سرم خیلی شلوغه
مخصوصا این هفته اولین هفته کارم بود و من هنوز نتونسته بودم با کار خونه و کار بیرون کنار بیام و برنامه ریزی منظمی داشته باشم
دوری راه و رفت و آمد خسته م میکنه ولی شیرینه و من دوستش دارم
از شنبه تا سه شنبه عصر خونه نیستم
محل کارم یکی از شهرهای اطرافه و من به خاطر سختی رفت و آمد ترجیح میدم شبا بمونم و برنگردم خونمون
واسه همین یه هفته ایی که نبودم بیام بهتون سر بزنم واقعا نت نداشتم دوستان عزیزممم
فردا صبح زود میرمتا سه شنبه عصر که بر میگردم
دوستای عزیز بلاگفایی ( ستاره، قلاچ، تپو، حنانه، پری، سما، عصرونه و کسایی که اسم شون یادم رفته) هم نمی دونم چرا نمی تونم واستون کامنت بزارم از صبح دیگه کامنت دونی تون واسم باز نمیشه:(
برنامه کاریم مشخص شد سه روز در هفته
از همه چی راضی ام همونطوری شد که خودم می خواستم سه روز پشت سر هم
همکارم خیلی هوامو داشتو مهربون بود
الان من خوبم و راضی ام و این خیلی حس خوبی بهم میده
خداجونم مرسی
از فردا زندگیمم وارد مسیر و مرحله جدیدتری میشه
یه پله جلوتر رفتم
فردا روز اول کاریمه استرس دارمم
مخصوصا امروز که رفتم محل کار و دیدم
خدایا ازت می خوام کمکم کنی که موفق باشم
خدایا مرسی بابت همه چی :-*
بالاخره کارام تموم شدن کلی حرص خوردم و جوش زدم تا تموم شدن ولی بازم خدا رو شکر :)
اگه خدا بخواد تا شنبه هم ،نامه ایی که منتظرش بودم آماده می شه و فکس میشه و بعدش من با شهری که چهار سال از زندگی مو اونجا گذروندم و اتفاقای مهم زندگیم تو اون شهر رخ داد خدافظی میکنم:)
واسم غم انگیزه، خاطراتی که داشتم از روز اولی که اومدم اینجا همه جلو چشمم رژه میرن، خاطرات خوب و بد ... یادش بخیر.....
دوست ندارم بیشتر در موردش بنویسم که حس دلتنگی تو وجودم سبز شه:)
یه هفته دوندگی بی فایده
یکی از مسئولین آموزش فقط شنبه تا دوشنبه کار میکنه و اون یکی که ادامه کار اونو باید انجام بده این روزا نیست و بقیه روزای هفته کار میکنه البته اگه دوست داشته باشه و اعصاب داشته باشه
این یعنی واسه یه کار یه روزه باید بیشتر از یه هفته وقت بزاری
بعد دم از نون حلال و حقوق حلال میزنن آره جون عمه شون من که راضی نیستم
همه شون برن...................