بعضی از عطرا بوی غربت دارن
بعضی از ادما
بعضی از ساعات
بعضی از حرفا
بعضی از نوشته ها
بعضی از مکان ها
و
بعضی از پیش آمدا
ولی نمی دونم چرا همه شون با هم میان سراغ ادم!
هم اکنون نیازمند دعای سبز شما هستیم
چرا همه چی بهم ریخته این روزا؟
هر سری که پدرو مادرم و میبینم بیشتر دلتنگ میشم..
دلتنگ روزایی که زیر یه سقف بودیم...
حس بعد از ظهرهای تابستونی خیلی نوستالژیکه
یاد دوران کودکیم می افتم
کاش هنوزم بچه بودم
کاش دنیام مثله دنیای کودکیم بود
پر از رویا و آرزووو ونقشه های کودکانه
کاش هنوزم دلم به دوچرخه سواری با داداشم و بازی هامون خوش بود و باهاشون شاد میشدم
دوست دارم زمان زود بگذره دوست دارم روزا زود بگذرند و سرنوشت هر چی رو که واسم رقم زده سر راهم بزاره
دوست دارم هر اتفاقی قراره تو زندگیم رخ بده سریع تر رخ بده و کم کم زندگیمو به پایان برسونه
حس میکنم دیگه کاری برای انجام دادن ندارم
بی انگیزه م
پوچم
و
ساکن
و بی حرکت
سر جام ایستادم و فقط به تغییرات و تحولات اطرافم نگاه میکنم بدون این که کاری بکنم و حرکتی کنم
دوست دارم روزا زود بگذرن
چه قدر همه چی بیخوده