بسیار
دور از هم قد کشیده ایم . هر یک بر فراز صخره ای بلند و دره ای عمیق میان
مان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد . جدایمان کردند . از روز اول مهر . با
پوشش های متفاوت . مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با
لباس فرم و کله ای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند . من رابه مدرسه ی
دخترانه و تو را پسرانه . دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند . با ردیف های
دور از هم . نیمکت های خانم ها و آقایان . با درها و راهرو ها و ورودی ها و
خروجی های خواهران و برادران .جدایمان کردند و ما بسیار دور
از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میله ها و در حرم و امامزاده با نرده ها و
در دریا و ساحل با پارچه های برزنتی.
آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم
تا تو شدی راز درک ناشدنی ای برای من و من شدم عقده ی جنسی سرکوب شده ای
برای تو .تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان ، از
زور بیماری و عقده های جنسی خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به
حالی ات کند و نگاه حریص ات مانتو ام را بدرد .
جدا و بسیار دور از هم
قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شده
ایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده ی بیدار و
خفته به زیر یک سقف رفتیم .
بسیار دور از هم قد کشیدیم . انقدر که دیگر
نگاه مان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاه های انسانی جای خود را به
نگاه جنسیتی دادند درهمه جا . در محل کار ، در محافل فرهنگی و علمی و حتی
جلسات سیاسی .
و من باید تقاص همه ی این فاصله ها را بپردازم . تقاص
دوری از تو و بر صخره ای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را .
باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک می شود و من تنها در خیابانم . وقتی
دنبال کار می گردم . وقتی تاکسی سوار می شوم .
منبع: ایمیل
پ.ن:هیچی
بدتر از عذاب وجدان وجود نداره!!!!!!!!!!!!!
خداجونمممممممممممممم...................................................................................................
یه انگلیسی می خواست که با عجله برای سال نو یک شلوار راه راه داشته باشه، می ره پیش خیاطش تا اندازه اش رو بگیره.
[صدای خیاط]«تمومه.چهار روز دیگه بیا.حاضر میشه»
خ-چهار روز دیگه:خیلی ببخشین یه هفته دیگه بیا. خشتک شلوار و خراب کردم
م-خب اشکالی نداره،یه خشتک خوش ترکیب می تونه جالب باشه
خ-یه هفته بعد:واقعا متاسفم ده روز دیگه بیا قسمت کشاله ران را بد دراوردم
م-خب کاری نمیشه کرد قسمت چسبان کشاله شلوار همیشه باعث دردسره
خ-ده روز دیگه:خیلی متاسفم دو هفته دیگه بیا جا دکمه شلوار رو خراب کردم.
م-خب در صورت نیاز اگه لازم باشه یه جادکمه شلوار شیک پیشنهاد درستیه.
خلاصه این که گل های شیپوری باز میشن و او جادکمه ها رو درست نمی کنه.
مشتری:الهی به جهنم بری آقا، نه قباحت داره، هر چیزی یه حدی داره! خدا ظرف شش روز فقط شش روز،دنیارو ساخت.بله آقا دنیا رو نه چیزی کمتر از اون! بعد تو فلان فلان شده نمی تونی ظرف سه ماه برای من یه شلوار بدوزی !
خیاط با بدگویی و غرور :اما آقای عزیزم، آقای عزیز نگاه کن به دنیا و نگاه کن (با لحن مهربان و مغرور) به شلوار من!!!!!!!!!!!!!!!!*
* نمایشنامه آخر بازی-ساموئل بکت
من پیشنهاد میکنم حتما بخونینش یه فضای عجیبی داره
امروز از صبح توهم زدم
نمیدونم چرا همه ش فکر میکنم امروز جمعه ست
صبح بدو بدو رفتم سراغ جزوه هام که مشقای فردامو بنویسم با کلی استرس که واااااااااای من کارامو انجام ندادم و یهو یادم افتاد
بعدشم که رفتم مانتو مقنعه اتو کنم و دوباره یادم افتاد امروز پنج شنبه س
ولی نمیدونم با اینکه امروز جمعه نیست و من دلم مثل عصرای جمعه پاییزی گرفته و همه ش میگم لعنت به جمعه
خودمم قاطی کردم دیگه امروز چندشنبه ست؟؟؟؟؟
استادی که کل کلاس شو ازساعت 8 تا 11/5 بدون لحظه ایی استراحت یه ریز حرف میزنه و حرف میزنه بدون کار مفیدی و طرحی و سخنی در رابطه با درس
و مدیر گروهی که انتظار داره یکی از طرحات تائیداستاد و گرفته باشه و شنبه آینده الگو سازی شه و برش بخوره
چه کنیم؟؟؟؟؟؟؟
نمایشنامه خانه اشباح و عروسک ،هنریک ایبسن و کسی خونده؟؟؟؟
اگه کسی خونده میخوام بدونم چه جوریه ؟؟؟
باورم نمیشه امروزواسه آخرین بار تو زندگیم انتخاب واحد کردم
باورم نمیشه ١٢ واحد ناقابل
۶ واحد کارگاه طراحی (۴)
۶ واحد پایان نامه
پ.ن.١:نگار جون وبلاگت واسم باز نمیشه فقط اسمش باز میشه
پ.ن.٢:سمانه جون کامنتات واسم باز نمشن یعنی باز میشه ولی کد نمیاره واسم که بتونم ارسال کنم