مگه میشه برف بباره و همه جا سفید باشه و اون وقت تو بشینی و درس بخونی:)))
باید پاشی و یه فیلم قشنگ ببینی و چایی دارچین دم کنی :)
لذت ببری و تصمیم بگیری که فردا رو تعطیل کنی و به خودت مرخصی بدی :)
هوا که اینجوری میشه، دوست دارم بشینم تو خونه واسه خودم و فقط به چیزاییی که دوست دارم فک کنم و کسی کاری به کارم نداشه باشه
پ.ن: ولی همین الانش یه عالمه کار دوروبرم ریخته که باید انجام بدم
اگه میخواین که به اندازه تموم وجودتون و همه عمرتون حرص بخورید فقط 5دقیقه تلویزیون داخلی رو تماشا کنید!
با اینکه دوست نداشتم مهر ماه شروع شه ولی باید اعتراف کنم که زندگیم خیلی منظم تر شده، یکشنبه و پنج شنبه تعطیلم، یکشنبه ها به کارای بیرون خونه میگذره و پنج شنبه کارای درون منزل!
جمعه ها هم بیکار و خوشحال و در حال استراحت:))
این برنامه منظمی که دارم خیلی بهم حس خوبی میده و بیشتر از تابستون که بیکار بودم، به کارام میرسم!
( این یعنی من اصلا جنبه تو خونه موندن و بیکاری و ندارم و فورا تنبل میشم)
چند روز تعطیلی رفته بودیم ماکو، عروسی دوست همسر خان:)
چند روزی رو خوش گذروندیم، استراحت خوبی بود و بسیار هم خندیدیم و کلیسای باستانی طاطائوس + کاخ سردار ماکو رو هم دیدیم که عکساشونو تو ادامه گذاشتم می تونید ببینید:)
پ.ن: 3 روز از خونه دور بودم ولی انگار سه ماه بوده:) جدیدنا دلم واسه خونه کوچیکمون زود زود تنگ میشه
زندگی همچنان میگذره
و من همچنان تو فکر مشکلم هستم
همچنان استرس دارم که کارم درست شه
زندگی میگذره
تجربه منزل داریم اندکی بهتر شده
دیگه چیزی و فراموش نمی کنم
تقریبا رو برنامه افتادم و پیش میرم
دست پختم بهتر شده
دیگه کته هام خمیر نمیشن
دیگه غذام شور یا بی نمک نمیشه
حس عادت از بین رفته و دوباره حس دوست داشتن و عشق اومده سراغم
( خوش به حال همسرم)
روزا دارن میگذرن
و
من دارم تمرین میکنم عجول بودن و بزارم کنار
دارم تمرین میکنم تو دار تر باشم
دارم تمرین میکنم با کوچکترین مشکل و سختی مثل خروس جنگی نپرم
کلا دارم تمرین میکنم آدم باشم