غرنامه:
خسته شدم از این برنامه تکراری، هر روز صب پا شو برو عصر برگرد و ناهار بخور و یه نیمچه استراحت و بعدش با پوچی و خستگی برو سراغ کتابات...
خط به خط و می خونم و خط می کشم ولی دریغ از ذره ایی توجه و دقت، فکرم هزار جا هست به غیر از کاری که دارم انجام میدم!
خسته شدم دلم یه تفریح درست و حسابی می خواد هوای تازه میخواد:(
درسته هر روز بیرونم ولی خب ترمینال و محل کار و دوباره ترمینال و دو ساعت راه که دردی و دوا نمیکنه اینکه بیرون نیست!
بیشتر خسته م میکنه:(
روحم خسته ست خیلی خیلی....
چرا هیچکسی و ندارم که بخوام باهاش برم بیرون دو دقیقه قدم بزنم؟؟؟؟؟