بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!
بوسه ای برای من

بوسه ای برای من

تلاش برای یک زندگی گرم؟؟!!!

122

حساس خفگی

احساس پوچی

احساس کسی که کاری از دستش بر نمیاد و فقط نظاره گره

مشکلاتی که هیچ راهی واسه شون پیدا نمیشه

زندگی که روز به روز سخت تر میشه

آینده نا معلومی که هر چی بهش فک میکنی تاره

و  آخرش آدمی که دوست نداره نا شکری کنه

اینا حسایی هستن که از صب که بیدار میشه ولش نمیکنن

 

119

کارایی که قرار نیست تموم شن، دانشگاهی که تمومی نداره، استادایی که باهات راه نمیان، کارای اضافه ایی که یهو آوار شده رو سرت، مغزی که دیگه هنگ کرده و کار نمیکنه، اسفندی  که قرار نیست تموم شه و در آخر یه آدم درمونده که دیروز فهمیده فقط ۴ روزفرصت داره واسه تحویل پروژه نهاییش!

خدایا یعنی میشه؟

113

وقتی خدا ساکت است، می‌توان هر ادعایی را به او نسبت داد!

گاهی پیش میاد که یهویی روال زندگیت عوض میشه و هیچ کاری نمیتونی انجام بدی، داره یه اتفاقایی تو زندگیم میفته،  نمیدونم از کجا میان و به کجا میرسن، نمیدونم چی هستن، فقط تغییر و سردرگمی و بلاتکلیفی تو زندگیم موج میزنه امیدوارم پایان خوبی داشته باشه!

خدایا بهت نیاز دارم!

پ.ن: یه غیبت تقریبا طولانی داشتم می دونمخجالت

108

اهی پیش  میاد که آدم تو زندگی خیلی کم میاره هر راهی و که میره نمیرسه و نمیشه

وقتایی که اینجوری میشم و این حس بهم دست میده ،باوری که داشتم این  که آدما خودشون زندگی شونو میسازن میره زیر سوال و به این فکر میکنم که بقیه آدما هم تو زندگی من سهمی دارن و نقش شونو ایفا میکنن

همه مون یه زنجیره متصلیم همزمان که در حال ساختن گوشه ایی از زندگی مون هستیم نقش مونو تو زندگی یکی دیگه ایفا میکنیمحتی اگه دوست نداشته باشیم و بازم اجباررررررررررررر

پ.ن: امروز برگشتم وخداروشکر تونستم به خیلی از کارهام برسم

و در آخر این که حال کردم با برف دلم واسش تنگ شده بود